رهگذر

رهگذر

یکی مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده، سخت وامانده

 

رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی

 

که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم

 

هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم

 

گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست

 

گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم نسیم گرم دستی ، حلقه ای  را نرم می لغزاند

 

در انگشت سیمینم

لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید

 

و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش کوسن های رنگینم

 

کنون مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده، سخت وامانده

 

بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را

 

و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست

 

یا برای رهروی خسته در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا جای خوابی هست؟

(فروغ فرخزاد)


نظرات شما عزیزان:

یه دختر استقلالی
ساعت21:39---17 آبان 1392
سلام خوبی به ما سر نمیزنی دلم برات تنگ شده چند روز نظر نذاشتی

دختران دریــا
ساعت20:25---17 آبان 1392
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است ....


سلنا
ساعت12:12---17 آبان 1392
عالی بود بازم بیا خوشحال میشم


kati
ساعت11:49---17 آبان 1392
پوچ



ديدگان تو در قاب اندوه



سرد و خاموش



خفته بودند



زودتر از تو ناگفته ها را



با زبان نگه گفته بودند



از من و هرچه در من نهان بود



می رميدی



می رهيدی



يادم آمد که روزی در اين راه



ناشکيبا مرا در پی خويش



می کشيدی



می کشيدی



آخرين بار



آخرين بار



آخرين لحظه تلخ ديدار



سربسر پوچ ديدم جهان را



باد ناليد و من گوش کردم



خش خش برگ ه



گرچه در پرنيان غمی شوم



سالها در دلم زيستی تو



آه , هرگز ندانستم از عشق



چيستی تو



کيستی تو



فروغ فرخزاد




پاسخ:چه ناز


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: